هادی وریا و ارشاد – سرخوشی

سرخشیمو شیکستی با دلسنگت
هعی.
       دلم میسوزه و.   چقد تنگه
راه نفسم دود میره میاد
سخت نگیر پسر بد مستیم قشنگه
تلو تلو میخوری توی خاطراتش
اون ولی اسمتم یادش نمیاد که
دو دستی قلبتو دادیو پا پس کشید
دوباره یادش رفته قولایی رو که داده
میچکه عه دستم رنگ حرصم
یهویی سر بزن بگو برگرشتم
قلبمه که تیر میکشه ضربم ب دیوار
به فکرت بگو تنهام بزار    لاقل یبار
کش موتو ننداختم عه دور دستم
قول دادم سیگار نکشمو شکستم
برگزد سر به سرم نزار
شوخی شوخی میشکنه کوزه یبار

یه اسمون کوچیک شدم عه دلتنگی
واسه باران
که حتی بشه چش بسته بیام پیشت با موتور اتوبان
 میخوام ببینمت حرفام بد بوده دلم تنگ
نمیخواد ببینتم مشگلشه من
بستم به اون نفهمیدم کی دل لامصب نفهم
قدر دونستم چرا ازم کند
باشه لیاقت تو
 بیشتر از منو حرفامه
اونایی ک پیشتن
 بیشتر میخوانت اره
دوست داشتنتو
حقیقت داره
از طرف تو به ما فیلمت بوده
انکار نکن
میدونم قلب توهم
 کجا حس داره
تو برا نفسم بخون مجنون
واسش بسه
 این پسر از همه خسته