ارغوان حاجی وندی و ارمغان و دنیا حاجی وندی – از قفس آزاد کن

ارغوان حاجی وندی و ارمغان و دنیا حاجی وندی – از قفس آزاد کن

یار من آهنگر است و دم ز خوبان می زند
دم به دم آتش به جان مستمندان می زند
طاقت هجران ندارد ، قلب پاکش نازکست
گه به آب و گه به آتش ، گه به سندان میزند
گه به سندان میزند
یار من آهنگر است و دم ز خوبان می زند
دم ز خوبان می زند

رنگ زردم را ببین ، برگ خزان را یاد کن
با بزرگان کم نشین ، اُفتادگان را یاد کن
با بزرگان کم نشین ، اُفتادگان را یاد کن
اُفتادگان را یاد کن

ابر اگر از قبله خیزد ، سخت باران می شود
شاه اگر عادل نباشد ، مُلک ویران می شود
خانه یِ نزدیک دریا زود ویران میشود

ابر اگر از قبله خیزد ، سخت باران می شود
شاه اگر عادل نباشد ، مُلک ویران می شود
خانه یِ نزدیک دریا زود ویران میشود
ویران می‌شود

ابر اگر از قبله خیزد ، سخت باران می شود
شاه اگر عادل نباشد ، مُلک ویران می شود
خانه یِ نزدیک دریا زود ویران میشود
ویران می‌شود

گل به این پاکیزگی ، از آب لال میخورد
غصه ی دیوانه را مرد عاقل میخورد
مرد عاقل میخورد
مرغ صیاد تو اَم ، افتاده ام در دام عشق
یا بکش یا دانه ده ، یا از قفس آزاد کن ، از قفس آزاد کن ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین محصولات

بیشتر