ام سی داج – دوراهی

ام سی داج – دوراهی

همیشه دارم حق بین معذرت یا خالی کردن یه تیر توی سر من
تو یه آدمی بگو چه کاری برمیاد از این تیر توی قلب
واسه مسیر آرزوها خواستم یه کشتی با بادبان
اما الان بین موج ها و بادها من ماندم شناور تنها بنا به یادها
من یه مارم توی آستین
یا شما که با ادیان برج ساختین
من یه مادرم رهسپار راستین
اما در سینه به جا گل چی کاشتین؟
ایجاد عشق سلطه بر غروره
حرفو میزنن ولی مقصد سکوته ها؟
با ادبم ولی میکنم چوب حقیقتو بجا آستین تو کونت؛ بیا!
از کاه می سازد آدمی کوه
منمو یه بیماریه خود تخریبی
باید از دست داد عادتی
تا بفهمی فاقد ارزشیه هر نفرتی
نوع کینه با هر عنوان یا رسمی
رفع حاجت میشه با اجرای هنری که داری
این تار صوتی ی باریک تر از گردن
پل صراط توی باغی است
نقل قولی از یه زن باردار که از دیدگان احمقان و دربار
خودش یه نطفه ی ناخالص
باید خوش شانس باشه از سمت سوی درگاش
بنا به گفته های همه طبیبان
اون فرشته مثل خودشه
باید بیوفته و سقط شه
میگه فرقی نمیکنه زنده مرده ی اون بچه
یه هوا هست که برت میداره
از این و اون ور خبر نداره
اسمش نفس و جنم نداره
توی پوست و گوشتو خونت و سنم ندارن باهات
حرفمو بگیر چون که غیرجنسیه بارش این کلمات
تکلم کدوم کلمه رو میخوای، ها!
معزولم و مغزم معقوده واسه گفتن هست و نیست لای پا
بعد تکرار کلمه
شعرم میشه حس نابه توی عربده
میکشم سر میرم تو جلد مومنی که در راه معبده
زین پس دیدگانم روی خودمه
میاد سوال که کی جلاده افکارمه
بنده ای که جاش پیش کفتاره یا صاحب سگی در بنده قلاده
منم به جای کلاغی و کلاغی به جای من
بحث سیاهی بود و‌ شرم
نه گرفتن طلا ز دست زن چون که میاره برای مرد کسر شأن
در رابطه با فعل مفرد یا که جمع
سوال که چرا تو هر مکانی بودم تک
نمیدونم کلمات ناقصه یا گفتارم ریشه کن این کار بیم بدون شک
انتخاب بین دوراهی سخت
یعنی افیون فکری قضاوت یا
نترسیدن ظلمت به آدما به جاش باید بدی بشارت
قضاوت مبنی بر دروغ و حسد
کم پیش میاد رخنه کنه صراحت
یا قلب صافی خالی از ننگ
به هر عملی هم اختیاری بگی چشم
بگو فرقش کدومه
بگو قبل اینکه بیاد منجی دستورت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین محصولات

بیشتر