مرتضی ستاری – نسیم خزان

مرتضی ستاری – نسیم خزان

چو نسیم خزان بوزید

گل و سبزه و لاله گذشت

دگر از سر گلشن و دشت

پرنده بهاری

خموش و دلشکسته

در آشیان نشسته

چو شاخه های پرگل می لرزد

گل می ریزد

ز باد سر پائیز

به گلشن غم انگیز

چو اشک تیره بختان

ز شاخه درختان

فتاده برگ لرزان

تو امید و قرار منی

تو مه شب تار منی

تو همیشه بهار منی

در آن خزان زیبا

من و تو مست و شیدا

کنار هم نشستیم

نسیم مهرگانی گل میریخت

بر گیسویت

شکسته رونق گل

دگر ز رنگ و بویت

خزان رسیده بر دشت

بهار و سبزه بگذشت

بهار من کجایی؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین محصولات

بیشتر