وحید مهراد – بالون

وحید مهراد – بالون

توی یک بالن کهنه
In an old balloon

با یه مشت عکسای پاره
With a handful of torn photos

بین جا موندن و رفتن
Between staying behind and leaving

شک بهم‌ هجوم میاره
Doubt rushes over me

راهی جز سفر ندارم
I have no way but to travel

انگار این آخر راهه
It seems this is the end of the road

قصه ی تلخ گذشتن
The bitter tale of passing

از یه عمرِ نیمه کاره
From a half-lived life

« روزای بی دغدغه رفت
"The carefree days are gone

خنده های لعنتیم کو
Where are my cursed laughs?

این شبارو دوست ندارم
I don't like these nights

شادی موقتیم کو؟ »
Where is my temporary joy?"

بالن زندگی سنگینه حالا
The balloon of life is heavy now

باید از گذشته هام دل بکنم
I must detach from my past

از تموم خاطراتی که فقط
From all the memories that only

زخماشون عمیق میشه روی تنم
Their scars deepen on my skin

باید این آدم دلشکسته رو
I must reclaim this broken-hearted person

از تموم طعنه ها پس بگیرم
From all the taunts

شاید این فرصت آخر منه
Maybe this is my last chance

نباید تو بی کسی هام بمیرم
I shouldn't die in my loneliness

روزای بی دغدغه رفت
The carefree days are gone

خنده های لعنتیم کو
Where are my cursed laughs?

این شبارو دوس ندارم
I don't like these nights

شادی موقتیم کو ؟؟؟
Where is my temporary joy???

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین محصولات

بیشتر